فروشگاه اینترنتی ساعت دیواری

خرید اینترنتی ساعت های دیواری فانتزی جدید

فروشگاه اینترنتی ساعت دیواری

خرید اینترنتی ساعت های دیواری فانتزی جدید







نحوه آشنایی و چگونگی ازدواج نیوشا ضیغمی

يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

مخالفت پدر و مادر نیوشا ضیغمی برای بازیگری

وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد.

نیوشا ضیغمی با چهره ای متفاوت ، نیوشا ضیغمی در کنار خواهرش ، روشا ضیغمی ، پولاد کیمیایی

روشا ضیغمی دانشجوی رشته مترجمی زبان انگلیسی و کار هنری را با گرافیک آغاز کرده است. اولین تجربه? وی در عرصه بازیگری بازی در فیلم کوتاه چهار به کارگردانی پیمان عباسی است و همچنین او در فیلمی به نام چهارسو با خواهرش همبازی شد. او به تازگی در سریال ماتادور که از شبکه اول سیما پخش می شود در کنار پوریا پور سرخ ، شقایق فراهانی ، لیندا کیانی ، سام درخشانی و پولاد کیمیایی ایفای نقش کرده است.

عکس عاشقانه نیوشا ضیغمی و همسرش ، همسر نیوشا ضیغمی ، نیوشا ضیغمی در کنار پدر و مادرش ، نیوشا ضیغمی در کنار خواهرش

نحوه آشنایی و چگونگی ازدواج نیوشا ضیغمی

حکایت آشنایی من و آرش در نوع خودش بسیار جالب است چون او من را قبل از آشنایی مان به شکل رسمی به واسطه فیلم هایم می شناخت و همین قضیه باعث شد که از قبل، پیش فرض هایی نسبت به من داشته باشد. در هر حال آشنایی و ازدواج با او یکی از بهترین اتفاق های زندگی ام بود. آرش پولادخان: حق با نیوشاست. من مدت ها قبل از اینکه با نیوشا آشنا شوم دوست داشتم با او ازدواج کنم و یک جورایی او را همسر آینده خودم می دیدم اما تنها دلشوره ام این بود که نیوشا با تصویری که از او در کارهایش می بینم فاصله داشته باشد، از طرفی دوست نداشتم که صرفاً به او به عنوان یک هوادار نزدیک شوم به همین خاطر کلی دودوتا چهارتا کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم تا از طریق سرمایه گذاری در فیلمی به او نزدیک شوم که خوشبختانه این اتفاق افتاد اما نکته مهم در مورد او این بود که به مراتب از آنچه که فکر می کردم صادق و مهربان تر بود.

من تمام وقت در خدمت نیوشا هستم! 

آرش: اگر بخواهیم از دید آدمی نگاه کنیم که فقط توقعش یک زندگی معمول ایرانی باشد، بله  دورنمای آن با واقعیت فرق دارد. اما فضا و دید من از یک زندگی مشترک اصولا اینگونه نیست. چارچوب روح و روان نیوشا برایم خیلی مهم است. بقیه کارها را با هم هماهنگ می کنیم و مسئله خاصی وجود ندارد که بگویم آزارم می دهد. یک سری کارهاست که باید با تدبیر مدیریت شود. به عنوان همسر نیوشا، از تجربه ام استفاده می کنم، تمام وقت در خدمتش هستم تا کمک کنم حرکتی که می خواهد انجام دهد، با آرامش باشد.  ماجرای کلینیک پوست من چه بود؟  نیوشا: من اساسا به سلامت روح و بدن اهمیت می دهم و برایم صورت و پوست سالم و شاداب و دندان سالم نشان دهنده یک انسان خوشحال و بانشاط است. بدن و چهره نشان دهنده حال درونی است و من از 22 سالگی به کارهای زیبایی پوست علاقه مند بودم. در واقع نگهداری از پوست را دوست دارم و به نظرم نباید اجازه بدهیم همه چیز خراب شود و تازه به فکر جراحی و درمان بیفتیم. به مراکز پوست مراجعه می کردم و دریکی از این مراجعاتم کار خانم دکتری را که برایم خدمات پوست انجام می داد، پسندیدم و قرار شد همکاری کنیم. متاسفانه پول خیلی چیز بدی است و آدم ها را تغییر می دهد اما من آدمی نیستم که شرافت حرفه ای را که 10سال است با زحمت و ذره ذره جمع کرده ام و اعتمادی که مردم به من دارند را به راحتی از دست بدهم، چون در آن مجموعه از اسم من استفاده می شد و من هم در آن برهه زمانی به آنجا اعتقاد داشتم  و همه چیز خوب پیش می رفت.  خلاصه  شراکت آغاز شد و من از یک مراجعه کننده تبدیل شدم به یک شریک و سرمایه گذار مجموعه،اما بعد از مدتی احساس کردم کارهای این کلینیک در چارچوب عقاید من نیست و آنجا به یک تجارتخانه تبدیل شد. من دنبال مجموعه ای بودم که اگر خواهرم یا دوستم وارد آنجا می شوند همان قدر راضی شوند که وقتی من خودم به آنجا می روم. البته اگر فقط به کسب درآمد فکر می کردم این قضیه خیلی هم خوب و پولساز بود اما من به پول در آوردن به هر قیمتی اعتقاد ندارم. بنابراین از آن گروه جدا شدم و به تازگی با یکی از شرکای پزشکم که انسان محترمی است، قرار شده با هم مجموعه جدیدی را مستقل داشته باشیم. خودم کار پوست و زیبایی بلد نیستم البته دیگر تشخیص می دهم کدام کار صحیح است و کدام کار فقط کاسبی از همین جا اعلام می کنم هیچ ارتباطی با مجموعه  مذکور ندارم… درحال حاضر هیچ همکاری ای با هیچ کلینیکی ندارم. سعی می کنم این دفعه فعالیت مجموعه کاملا پزشکی و حرفه ای باشد نه بازاری. دنبال یک سرویس دهی درست هستم.  من برای پول با آرش ازدواج نکردم!  نیوشا: نکته ای که خیلی مرا آزار می دهد این است که می شنوم می گویند آرش مرا انتخاب کرده، چون نیوشا ضیغمی بازیگر هستم و من او را انتخاب کردم چون سرمایه گذار فیلم من بوده و برای پول با او ازدواج کردم. آدم ها نمی دانند که در زندگی ما چه می گذرد و به راحتی در مورد ما حرف می زنند البته منظورم مردم عادی نیست مردم اجتماع ما صادقانه با هنرمندشان برخورد می کنند و آنها را می پذیرند و بزرگ می کنند، دوستشان دارند یا حتی از هنرمند یا ورزشکاری متنفر هستند. حتی کسانی که از من متنفر هستند را دوست دارم و به آنها احترام می گذارم چون احساس می کنم نشسته اند و کلی به من فکر کرده اند و به دلیلی به تنفر از من رسیده اند. دلم می خواهد واقعا آن دلیل را بشنوم، شاید خودم متوجه آن نیستم و دیگران آزار می بینند. درون خودم یک اعتقاد شخصی برای انسان بودن دارم. من «نمی توانم» را درک نمی کنم. یعنی انسان اصلا نباید بگوید «نمی توانم». خدا هست و کائنات وجود دارد ولی روح برای انسان نقش خیلی مهمی را بازی می کند.  من هم از کره مریخ نیامده ام و به توانایی های خودم ایمان داشتم. پدرم دبیر و مادرم کارمند بازرگانی یک کارخانه بود. حتی پدرم اوایل بازیگری ام حس خوبی نداشت و بعد که دید تا این حد مصمم هستم به من کمک هم  کرد. اما من فقط یک مسئله را در نظر گرفتم «که من می توانم».  گناهی کردم که خودم را نمی بخشم  نیوشا: در 22سالگی کاری کردم که هنوز هم خودم را برای آن سرزنش می کنم. آن زمان خام بودم و اشتباهی کردم که هنوز هم خودم را نمی بخشم. هرجا مشکلی برایم به وجود بیاید درون خودم می گویم، حتما دارم چوب آن اشتباه را می خورم. این را گفتم که بگویم ما هر کار نادرستی بکنیم، کائنات صد برابر آن را به ما برمی گرداند. اگر یک سیلی به ناحق بزنیم کائنات ضربه ای می زند که تا مدت ها نمی توانیم از جا بلند شویم. اگر همه ما به این اعتقاد داشته باشیم، خیلی کارها را انجام نمی دهیم. همیشه معتقدم واگذار کردن به خدا خیلی سخت است. وقتی کسی را آزار می دهید و می  گوید تو را به خدا واگذار کردم، باید بترسیم. سعی می کنم کاری کنم که شب با رضایت از خودم بخوابم و صبح که بیدار می شوم از خودم راضی باشم.  همه چیز تاریخ مصرف دارد،حتی ستاره بودن!  نیوشا: مارلون براندو با آن همه عظمت الان کجاست؟ سوپراستاری، تاریخ دارد. حتی عمر و زندگی ما یک زمان محدودی است و باید فکر کنیم که بعد از خودمان می خواهیم چه اثری به یادگار بگذاریم. فقط یک اسم یا یک اثر ماندگار؟ برای همین به کسی که از من متنفر است احترام می گذارم. حسادت را دوست ندارم و حس می کنم حسادت بخشی از انسان است و در همه ادیان تاکید شده که آن را از خودتان دور کنید. آدمی که نمی خواهد تلاش کند و گناه عدم توانایی خود را به گردن دیگران می اندازد، سرشار از حسادت می  شود. رسیدن به هرچیزی سخت است، رسیدن به قله یک کوه سخت تر است یا قدم زدن در دامنه آن کوه؟ قطعا به بالا رسیدن خیلی تلاش می خواهد و باید مسیر سختی را بگذرانی، کسی نمی تواند پول بدهد تا به آن بالا برسد. هرکسی می تواند ستاره باشد. یک خیاط ماهر، یک آشپز، یک بازیگر، یک ورزشکار… در هر رشته ای باید تلاش کنی و ستاره شدن کار راحتی نیست. فردی که شاخص می شود خلاقیت داشته و توانسته استعدادهای خود را پرورش دهد.

  • اسد جمالی

نیوشا ضیغمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی